شمیم عشق

دوباره سلام

بازهم منم همان کسی که خوب قول می دهد اما بد شرمنده می شود

امده ام دوباره بگویم سلام مولایم این بار محکمتر روی حرف هایم ایستادم

آقا می دانید امروز توی راه دلم کمی گرفت باور کردنش سخت است؛ بیشتر از چیزی که فکر می کردم شما میان هم شهری هایم غریبید

گاهی آنقدر میان این همه غربت غرق می شویم که حتی یادمان می رود شما منتظر هستید

آقا دعا کنید برایمان، ایمانمان زیادی سست است

وقتی جمعه ها دل شکسته می روید از شهرمان تازه می فهمم که آدم های اینجا زیادی عاشق دنیا شده اند

یا صاحب الزمان باز هم برایمان دعا کنید وضع مان را که می بینید دلمان را چسبانده ایم به دنیایی که حتی ارزش بودن را هم ندارد چه برسد به دلبستن

آقا یعنی می شود ما هم یکی ازسربازان شما باشیم

راستش اینجا هنوز هم آدماهایی هستند که چشم به آسمان دوخته اند برای شما

البته می دانم شما حتی برای آنها که به شما نگاه هم نمی کنند دعا می کنید چه برسد به عاشقانتان

پس ای امام مهربانی ها زودتر بیایید

اللهم عجل لولیک الفرج