گـاهــی هـــم
نه برای اینکه، دنبال ازدیاد نعمتیـم
نـه از تــرس…
نـه از روی عـادت…
نـه بــرای دل خـودمـان…
تنها برایه خاطـر خــــدا…
بـگـویــیــم :
الحــمــدلله
دوباره سلام
بازهم منم همان کسی که خوب قول می دهد اما بد شرمنده می شود
امده ام دوباره بگویم سلام مولایم این بار محکمتر روی حرف هایم ایستادم
آقا می دانید امروز توی راه دلم کمی گرفت باور کردنش سخت است؛ بیشتر از چیزی که فکر می کردم شما میان هم شهری هایم غریبید
گاهی آنقدر میان این همه غربت غرق می شویم که حتی یادمان می رود شما منتظر هستید
این شعر روخیلی دوستش دارم خیلی پر مفهوم هست چند دقیقه بهش فکر کنید؟؟
اگر مستضعفی دیدی،
ولی از نان امروزت
به او چیزی نبخشیدی.
به انسان بودنت شک کن
اگر چادر به سر داری،
ولی از زیر آن چادر
به یک دیوانه خندیدی
به انسان بودنت شک کن
اگر قاری قرآنی،
ولی در درکِ آیاتش
مردم اینجا چقدر مهربانند!
دیدند کفش ندارم، برایم پاپوش دوختند …
دیدند سرما می خورم، سرم کلاه گذاشتند
و چون برایم تنگ بود کلاه گشادتری
و دیدند هوا گرم شد، پس کلاهم را برداشتند …
چون دیدند لباسم کهنه و پاره است به من وصله چسباندند
چون از رفتارم فهمیدند که سواد ندارم، محبت کردند و حسابم را رسیدند
خواستم در این مهربانکده خانه بسازم ، نانم را آجر کردند گفتند کلبه بساز …
روزگار جالبیست!
مرغمان تخم نمی گذارد ولی هر روز گاومان می زاید
«زنده یاد حسین پناهی»
گـفت: پسـرها چقـدر چشـم نـاپـاک شـده انـد …
یک بـار پشـت سـرش راه افتـادم …
در کوچـه اول ، پسـر جـوانی ایسـتاده بود !
تا نگـاهش به او و مانتـوی تنـگش افتـاد
نیشـخندی زد و به سـر تا پـای انـدام دخـتر خیـره شـد …
همـان پسـر ، وقـتی مـن از جلـویش عبـور کـردم …
سـرش را پایـین انداخت و سرگـرم گوشی مـوبایلـش شـد !
توی مطب پزشک نشسته بودم و منتظر نوبت برای مادرم خانم زیبایی کنارم نشسته بود و به من گفت:چه پولی درمیارن این دکترا فکر کن روزی 50نفر رو که ویزیت کنن میشه…
مشغول محاسبه ی درامد تقریبی پزشک بود که پیرمردی از رو به رو گفت چرا به این فکر نمیکنین که امشب 50 نفر راحتتر میخوابن پنجاه خوانواده خیالشون راحتتره…حالم با این حرف پیرمرد جان گرفت انگار یه دسته قوی سفید تو ذهنم به پرواز درامدند پیرمرد همچنان حرف میزد و عشق می پراکند:هر اتومبیل گرون قیمتی که از کنارمون رد شد نگیم دزد کلاهبرداره کوفتش بشه بگیم الحمدلله که یکی از هموطنامون ثروتمنده فقیر نیست سر چهار راه گدایی نمیکنه نوش جونش ..
خدا نگاه زیبای ما را دوست دارد و حال خوب ما را…